بررسی تعاریف حقوق بشر
چهار راه سکوت
چهار راه سکوت مردی که در انتخاب اش حیرت زده شده است
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
شنبه 17 خرداد 1393برچسب:, :: 1:35 :: نويسنده : محمد صابر ذوالقرنین

بخش نخست

کلیات: دراین بخش می خواهیم مفاهیم والفاظ ای که مؤثردرتعریف است به شکل کوتاه بیان کنیم.

1-تعریف تعریف: درتعریف تعریف می توان گفت که عبارت ازشناساندمفهومی یالفظی طبق قواعدخاص.

2- تعریف:عبارت ازذکرشئ که مستلزم شناخت آن شناخت وتمایزازغیرش حاصل شود.3-هدف تعریف: هدف از تعریف یک شیء، شناساندن مفهوم آن و جدا ساختن آن از امور دیگر است.

4-شروط عام تعریف

برای این که چیزی را به طور درست و احسن و اکمل تعریف کنیم، باید شروطی را در تعریف رعایت کنیم.

این شروط عبارتند از:

1-معرِّف نباید اعم(کلی تر) از معرَّف باشد.

یعنی کلیت و شمول معرِّف نباید بیش از معرَّف باشد؛ چرا که در این صورت، معرِّف شامل افراد دیگر نیز می شود.

مانند تعریف دایره به شکل منحنی الدور؛ زیرا این تعریف، بیضی را هم شامل می شود.

و یا مثلا در تعریف انسان بگوییم: "موجودی که بر روی دو پا راه می رود"؛ چرا که برخی دیگر از حیوانات نیز بر روی دو پا راه می روند.

2-معرِّف نباید محدود تر از معرَّف باشد؛ چرا که در این صورت، شامل همه افراد معرَّف نمی شود.

مانند تعریف انسان به موجودی که خدا را عبادت می کند؛ زیرا بعضی از انسان ها هستند که خدا را عبادت نمی کنند و این تعریف برای انسان صحیح نیست.

و یا مثلا در تعریف شکل گفته شود: "شکل آن است که محدود به چند خط راست و مستقیم باشد." روشن است که چنین تعریفی ناقص است؛ زیرا اشکالی چون دایره و بیضی و ... را که از خطوط منحنی تشکیل شده اند، در بر نمی گیرد.

در مورد این شرط، به اصطلاح گفته می شود که تعریف باید جامع افراد باشد؛ یعنی معرِّف، باید همه افراد معرَّف را در بر بگیرد.

به اصطلاح گفته می شود که تعریف به اعم، مانع اغیار (غیر آنچه مورد نظر است) نیست و افراد دیگر را نیز شامل می شود. در حالی تعریف و معرِّف، فقط باید معرَّف را معرفی کنند و نه چیز دیگر را.

3-"تعریف باید جامع و مانع باشد؛ یعنی جامع تمام افراد معرَّف و مانع دخول اغیار(غیر از افراد معرَّف) باشد؛ به عبارت دیگر، باید به نحوی باشد که تمام افراد معرَّف(یعنی آنچه مورد تعریف است) در آن بگنجد و هیچ فرد دیگری داخل نشود.(فقط افراد معرَّف را در بر بگیرد.)

4-تعریف نباید مستلزم دور باشد.دور بودن تعریف یعنی این که معرِّف (که باید شیء معرَّف را تعریف کند) خودش مجهول و ناشناخته باشد و شناسایی آن تنها توسط معرَّف(که خودش باید با معرِّف تعریف شود) امکان پذیر باشد.

تعریف دوری یعنی این که مثلا در تعریف عدد فرد گفته شود: "عددی است که زوج نباشد." و وقتی پرسیده شود که عدد زوج چیست، گفته شود: "عددی است که فرد نباشد." یعنی در این حالت، شناختن زوج و فرد، موکول به یکدیگر می شوند.

5-الفاظی که در تعریف به کار می رود، باید واضح و روشن و خالی از ابهام باشند.

5- انواع تعرف

تعریف به موضوع: گاهی تعریف به موضوع همان علم صورت می گیرد.

تعریف به مسائل : گاهی تعریف به مسائل که درآن علم مطرح است آن علم به همان مسائل تعریف می شود.

تعریف به غایت: بعضی علوم را به اهداف که تعقیب می کند تعریف می کنند.

بهرترین تعریف آن است که به موضوع،مسائل وغایت آن علم تعریف شود.

6-منطق حاکم برتعاریف: برای اینکه تعریف کامل واحسن باشد، ازمنطق حاکم که هما جامعیت ومانعیت است، برخوردارباشد.

دراین جاکه بحث ما بررسی تعاریف حقوق بشراست ناگزیریم مفهوم حق،حقوق،وبشررا مختصراً توضیح دهیم تامنظورمورد نظرروشن شود.

7-حق درلغت : حق عبارت از توانایی است که به ارادۀاشخاص داده می شود. 8-حق در اصطلاح: توانایی است که حقوق هر کشور به اشخاص میدهد تا ازمالی به طور مستقیم استفاده کنند یا انتقال مال واجام دادن کاری را از دیگری بحواهند.

حقوق درلغت: حقوق کار مندان دولت یعنی دست مزد کارمندان.

9-حقوق  در اصطلاح: عبارت است ازمجموعه امتیازات فردی .وجمعی که دارای خصوصیات ذیل می باشد

1- جزء لاینفک شخصیت انسانی  را تشکیل میدهد.

3-لازم برای برقراری دمکراسی وصلح است.

4- مقرردرقوانین اساسی وقوانین همسنگ آنها وکنوانسیونهای بین المللی تامراعان آنهاحتی برعلیه دولت تضمین شود.

5- برای تنظیم روابط مردم وحفظ نظم در اجتماع، حقوق برای هر کس امتیاز های در برابر دیگران می شناسد وتوان خاصی به او می بخشید.

6- گاه مقصود از واژه حقوق علم حقوق است، یعنی دانشی که به تحلیل قواعد حقوقی وسیر تحول وزندگی آن می پردازد.

10-بشردرلغت: اسم منسوب به آدم وبه معنای انسان وبشر است.

11-بشر در اصطلاح:

 

 12-در آمد به تعریف حقوق بشر: حقوق بشراصلاحی نسبتاً جدیداست که پس ازجنگ جهانی دوموتأسیس سازمان ملل متحد درسال 1945 وارد محاورات روزمره شده است .اما از همان ابتدا اختلافات بنیادین در این خصوص وحود داشته که برداشت مورد قبول ازمفاهیم بنیادین حقوق بشر چیست ؟مثلاً اینکه کدام حقوق، ذاتی انسان است؟

چه کسی آنها را مشخص می کند؟ ایا می توان انسان را به صورت انتزاعی و مستقل از جامعه ای که به آن تعلق دارد اوضاع واحوال اجتماعی، فرهنگی واقتصادی  زیستگاه وی،  فرض کرد ودارای  حقوق دانست؟ اینها سئولاتی است که باید دربستر مبانی  وپیش فرضهایی  که در همه قرائتهای حقوق بشری وجود دارد، پاسخهای متفاوتی برآن یافت. 

13-حقوق بشردرلغت: حقوق بشر عبارت است از مجموعه امتیازات است که متعلق برافراد یک جامعه ومقرر در قواعد موضوعه که افراد را به اعتبار انسان بودن ودر روابط خود بادیگر افراد جامعه  وبا قدرت حاکم باتضمینات .وحمایت های لازم از آن بر خور دار می باشد.14-حقوق بشر در اصطلاح:

الف: حقوق بشر،حقوق جهانی است، زیرا این حقوق، حق طبعی ومسلم هر عضو خانواده بشری  است وهر فرد بشر، در هرکجا با هر نژاد، زبان، جنس یا دین که  باشد،از این حقوق بهره مند است ولازم نیست انسان این حقوق را کسب کند.

ب: حقوق بشر هدیه الهی است وهیچ مقام بشری  از قبیل پادشاه،حکومت  یا مقامات مذهبی  یا سکو لار این حقوق را اعطا نمی کنند. حقوق ناشی از قانون باساسی بر اثر رابطه شهروندی  یا اقامت افراد در کشور خاصی  به آن هاداده می شود، ولی حقوق بشر به معنایی که بیان شد،  ذاتی است.

ج: حقوق بشر بخشی از حقوق است که هر انسان از آن جهت که انسان است، آنهارا دارا می شود، دربرابر بسیاری ازحقوق که ب مینای حکمت الهی به انسان ها نه از آن جهت که انسان هستند، بلکه جهات حکیمانه دیگری اعطامی شود.

بنا بر این بر داشت ها از حقوق بشر همواره بر خاسته از نگرش ها در نظام حقوقی بوده ونمی تواتد جدا از آن باشد در اسلام نیز حقوق بشر جزء نظام حقوقی ودر راستای اهداف آن قابل تبیین است.

بخش دوم انواع تعریف بشر

دراین بخش می خواهیم تعاریف مطرح حقوق بشررا ازحیثیت های مختلف بررسی کنیم.

بند1-انواع تعریف حقوق بشر

باتوجّه به جایگاه وموقعیّت محوری انسان در زندگی فردی وساز وکاراجتماعی وحقوقی وتکالیفی که ازاین بابت شامل افراد می شود، مفهوم جذّاب«حقوق بشر» درعصه اجتماعی، سیاسی و حقوقی جلب نظر می کند.ناگفته نماند که مهوم حقوق بشر به رغم برداشت غریزی وشهرت جهانی، هنوزدرمعرض ابهام واختلاف قراردارد. برای درک بیشتر انی مراتب ارائه تعریف حقوق بشر درجلوه های ذیل مفید به نظرمی رسد.

1-تعریف فلسفی حقوق بشر:«حقوق بشر توصیق کننده حقوق طبیعی یا حقوق انسان درقرن بیستم است و مرادازآن، حقوقی است که هرفرد از آن جهت که انسان است، دارا می باشد»دراین برداشت که متون واسناد خقوقی بشری نیزآن رابه عنوان اصول پذیرفته شده مورد تأکید قرار داده اند،

2- تعریف هستی شناختی حقوق بشر

ازنظر هستی شناختی،حقوق بشرباتبیین جایگاه آزادی، به عنوان حق، دررابطه انسان ومردم قابل تعریف است. این تعریف مشتمل بر ارائه آزادی به منزله قدرت فرد حاکم برسرنوشت خویش می باشد که براساس آن، انسان شخصاً اتکارعم در رفتار خود را داراست. همچنین او در برخورداری از آزادی ، قادر به مقاومت در مقابل هرگونه جبرگرایی است.

این تعریف که نشان دهنده حقّ غیر قابل اغماض برای تشریح مفوم آزادی های عمومی می باشد ، در واقع می تواند زمنیه ساز این اندیشه باش که «حقوق» ازاصطلاخ «آزادی ها » بیشتر قابل درک است.

«آزادی ها » همانگونه که بدان اشاره شد، همواره عبارت ازمجموعه قدرت ها و ابتکارات انسان در حاکمیّت بر سرنوشت خویش می باشد. به عنوان مثال، آزادی همراه بااستقلال انسان ، امری طبیعی  وذاتی است، بدون آنکه نیازی به مداخله دیگری ضرورت داشته باشد. به لحاظ نظری، برخوردارازاین آزادی ها و اعمال آنها، مستلزم عدم مداخله ونبودن سدّراه ونفی هرگونه برخورداری از سوی دیگری،می باشد.

امّا«حقوق» درجای خود،تحت عنوان مشابه ،دربرگیرنده دونوع قدرت کاملاً متفاوت بایکدیکر است.گاهی، این خقوق مبیّن اراده مستقل فردی است وهمچون «آزادی ها» متظاهرمی شود که در این صورت «حقوق» و«آزادی ها » مترادفند.

بنابراین ، مثلاً فرقی بین حقّ رفت وآمد وآزادی رفت وآمد وجود ندارد وهر آزادی مستعدّ آن است که حق توصیف شود؛ بلکه بردیگری اعمال می کند.دراین صورت ، این حقوق باآزادی ها متفاوتند؛ زیرا،تحت این مفهوم دوم،متناسب باقدرت های است که مستلزم رفتارمثبت ونه عدم مداخله می باشد.حقّ مطالبه،نمونه بارزی از حقوق نوع دوم است که براساس آن،بستانکاربتواند ازبدهکاربخواهد تادین خودرا اداکند.بدین ترتیب مشاهده می شود که حقوق درمفهوم اوّل،همان آزادی به معنای ارادهٔ مستقلّ فردی وبکارگیری آن بدون دخالت دیگران است.امّا، حقوق درمفهوم دوم،یعنی «مطاله»ها می تواند مطالبه ازجامعه نیزباشد؛نظیر حقّ برتأمین معاش، حقّتبرخورداری ازسلامتی، حقّ برخورداری ازآموزش وغیره.

3- تعریف جامعه شناسی حقوق بشر:«حقوق بشرقواعدی شناخته شده ای است که در رابطه با رشد شخصیت انسان ضروری بوده ونقش حیاتی دارد.بنابراین،حس حقوق بشر باید درافراد بشربیدارشود تاببینند چگونه زنجیر های اسارت را ازدست وپای خود بکشند».این تعریف بارویکرد جامعه شناسانه «رعایت حقوق بشر» راعامل رشد «شخصیت انسان» می داند. دراین که رعایت حقوق بشر موجب رشد شخصیت انسان است، تردیدی نیست،اما مختص اعلامیه جهانی حقوق بشرنمی شود ممکن قوانین داخلی هم سبب رشد شخصیت انسان باشد.

دراین تعریف رشد شخصیت انسان موضوع محوری قرارگرفته است، که ازحالت نسبی برخوردار است براین اساس حقوق بشر تابع شرایط بوده ومطالق آن تغییر وتحول یافته ثبات ندارد. این درعین داشتن امتیاز جامع ومانع نیست.چون تفاوتی میان حقوق بشر وقانون عادی ننهاده است.4 - تعریف سیاسی حقوق بشر

اوصاف دوگانه یاد شده انسانی (استقلال ومشارکت) فرایندی به نام جامعه سیاسی رابه همراه آورده است که در آن درخشش اصالت فردی واصالت جامعه ودرنتیجه روابط فردانسانی باقدرت حاکم،بامفهوم سیاسی خود،جلب توجّه می کند.

الف: مفهوم سیاسی حقوق بشر

 حقوق بشردرمعنای آزادی،مستقل یاقرین وهمره «قدرت» موضوعیّت پیدا می کند که در دومفهوم ذیل قابل بررسی است:مفهوم اوّل که ازآن تحت عنوان «آزادی – استقلال» یاد می شود، درقلمرواستقلال فردی وخارج ازاجبار والزام اجتماعی وبه دور اانقیاد وتابعیّت سیاسی قرار می گیرد. برانی اساس، فرمانروایان حقّ محدود ساختن حقوق وآزادی افراد را ندارند. این مفهوم مرتبط بااندیشه جان لاک درقرن 18 واندیشه فردریک هایک درزمان حاضر می باشد.

مفهوم دوم عبارت از«آزادی – مشارکت» است که براساس آن،هریک ازافراد حقّ مشارکت آزادنه در اداره امور عمومی ومدیریّت سیاسی را ، بدون هرگونه فشار اجتماعی ،دارا هستند. این مفهوم مرتبط بااندشه مردمسالاری مشهورژاک ژاک رسو می باشد.

 درمورد این دو مفهوم، اندیشه های سیاسی متفاوتی وجود دارد. ازنظرآزادگرایان، فردمخالف دولت است؛ درحالی که دردموکراسی، شهروند دربرگیرنده دولت است. مثلاً ازنظر روسو« آزادی – مشارکت» درمعنای وسیع،با« آزادی-استقلال» منافات دارد و اراده عمومی، درموضع « آیین مدنی» می تواند وجدان افراد راتحت الشّعاع خود قرار دهد.تشخیص بین دومفهوم مذکور که به تعریف سیاسی از آزادی منجر می شود، دارای ارزش اساسی برای تشریح حقوق وآزادی های عمومی است.

« آزادی – مشارکت » منتهی به « آزادی های سیاسی» ( حقّ انتخاب کردن وحقّ انتخاب شدن )می شود که برای افراد امکان مشارکت درتصمیم گیری های عمومی را فراهم می کند؛ درحالی که «آزادی – استقلال» متنهی به «آزادی های عمومی» ( حقّ رفت و آمد وحقّ برخورداری ازامنیّت) می شود که عرصه را بردخالت دیگران علیه فرد،محدود می کند. بااین ترتیب، آزادی های سیاسی وآزادی های عمومی بایکدیگربرخورد ندارند وهریک ازآنهامنطق خاصّ خود را خواهند داشت.

ب:حقوق بشر وقدرت عمومی

حقوق بشر نظام برتر وارزشمندی است که برای استحکام آن، نه تنها درمقابل اشخاص خصوصی، بلکه درمقابل قدرت عمومی ،باید تدابیری حمایتی لازم الاحترام وشایسته ای را اتّخاذ نمود. درالزام اشخاص خصوصی نسبت به رعایت حقوق افراد تردیدی نیست؛ چون حقّ حاکمیّت فرد براعمال خویش مستلزم آن است که دیگران نسبت به آن مداخله نکنند ومانع انجام آن نشوند.دراین ارتباط، حتّی افرادی که از قدرت عمومی امتیازاتی راکسب کرده اند، مشمول این تعهّد والتزام می باشند. درمورد لازم الاحترام بودن حقوق وآزادی های عمومی توسّط دولت، باید بین دولت اقتدارگرا ودولت قانونمدار، قائل به تفاوت شد. در دولت های اقتدارگرا، قواعد حمایت کننده حقوق وآزادی ها صرفاً برای اشخاص خصوصی ایجاد تکلیف می کند؛ درحالی که دردولت های قانونمدار، این قاعده برای دولت نیز ایجاد تعهّد می نماید. بنابراین، توسعه ای حقوق بشر وآزادی های عمومی تنها در دولت قانونمدارمیسّراست.

5- تعریف اعلامیه جهانی ازحقوق بشر:«حقوق بشرمجموعه اصول وقواعدی کلی است که به مثابه حقوق مدنی جهانی، برای تضمین صلح وامنیت جهانی وحقوق اساسی بشر، لازم و ضروری است».

6- تعریف حقوق بشر دررویکرد دینی: «حقوق بشر مجموعه ای ازاصول برخواسته ازفطرت انسان است که با دو ویژکی درزندگی ظاهرگردیده است:نخست نیازهای درون ذاتی ودوم، استعدادهای بی کران رشد وتعالی.ترکیبی از این دوعنصرکه شاخص اصلی فطرت انسان است، مجموعه ای ازاصول ومقررات کلی را ایجاب می کند که ازآن به حقوق بشر تعبیرمی شود».

7-تعریف حقوقی حقوق بشر

«حقوق بشر عبارت ازمجموعه امتیازات متعلّق به افراد یک جامعه ومقرّر درقواعد موضوعه است که افراد، به اعتبار انسان بودن ودر روابط خود بادیگر افراد جامعه وبا قدرت حاکم، باتضمینات وحمایت های لازم، ازآن برخوردار می باشند».دراین تعریف حقوق بشر دارای فرایند درون ذاتی است.(تعریف فلسفی)

ازخواستگاه رشد شخصیت انسان سرچشمه می گیرد(تعریف جامعه شناسی)

درآن کانون فردی توجه است

هرچند درنظریه فطرت،حقوق بشر برآمده ازمبانی فلسفی وهستی شناسی است،اما خود مانند سایر قواعد حقوق تابع مصالح ومفاسد اجتماعی وقابل طرح درقلمروقرارداد می باشد و از این دیدگاه هیچ تفاوتی بادیگرقواعد حقوقی ندارد.تنها امتیازحقوق بشردراین است که نسبت به سایر قواعد حقوقی، نقش اصول وقواعد اساسی واولیه رادارد وهمه قواعد حقوقی باید براساس آن تشریع شود.بدین ترتیب، حقوق بشر،مجموعه ای ازاصول وقواعدی برگرفته شده از فطرت انسانی وبرگرفته ازشریعت الهی است که برای رشد نهایی انسان ضرورت دارد.

بخش سوم:نگاه تطبیقی بر بررسی تعاریف حقوق بشر

بند1- وجه اشتراک تعارف

1-همه تعارف یادشده درجهانی بودن ونگاه آنها به ضرورت های انسان به نحوی اشتراک دارند.

2-درتعاریف یادشده دنبال، رشد وتعالی ،کمال انسانی هستند.

3-درهمه تعاریف مذکورانسان موضوع تعریف قرارگرفته است.

4-همه دوستدارعدالت اند وازبی نظمی وضایع شدن حقوق انسان اعلام بیزاری می کنند.

5-قائل شدن به امتیازات وپایندی به یک سلسه قواعد ورعایت آن را برای بشردرنظرگرفتند.

بند2- وجه افتراق تعاریف

1-درتعریف جامعه شناسانه بعد رشد، شخصیتی انسان را درنظرگرفته است وحقوق بشر را غیرثابت منوط به تحول جامعه دانیسته است که ازحالت نسبی برخوردار است براین اساس حقوق بشر تابع شرایط بوده ومطالق آن تغییر وتحول یافته ثبات ندارد برعلاوه امتیازش جامع ومانع نیست.

درتعریف بارویکرد دینی هرچند این تعریف تلفیقی ازچند تعریف پیشین است،ولی برخواسته ازناگاه اسلام است درجامعیت آن سوالاتی هست مورد قبول کسانیکه به فطرت باورندارد نیست.

درتعریف فلسفی حقوق بشرازطبیعت انسان ناشی شده وذاتی بشر تلقی می گردد.بحث درمسائل ذات وجود کارعلم فلسفه است وحقوق بشررا ازمسیرخودش دور خواهد ساخت.

درتعریف هستی شناختی،حقوق بشرباتبیین جایگاه آزادی، به عنوان حق، دررابطه انسان ومردم قابل تعریف است. این تعریف مشتمل بر ارائه آزادی به منزله قدرت فرد حاکم برسرنوشت خویش می باشد که براساس آن، انسان شخصاً اتکارعم در رفتار خود را داراست. همچنین او در برخورداری از آزادی ، قادر به مقاومت در مقابل هرگونه جبرگرایی است.

 درتعریف سیاسی توجه به مفهوم دوم عبارت از«آزادی – مشارکت» است که براساس آن،هریک ازافراد حقّ مشارکت آزادنه دراداره امور عمومی ومدیریّت سیاسی را ، بدون هرگونه فشار اجتماعی ،دارا هستند. صورت گرفته تأکید روی مسئله خاص انسان است جامع نیست.

درهرصورت دونکته قابل توجه است:

الف- رویکرد غالب دربحث حقوق بشر، فلسفی است؛ زیرا هواداران حقوق بشر می خواهند حقوق ثابت وجهانی را برای بشر اثبات می کنند. رویکرد فلسفی، برخلاف دیدگاه حقوقی وجامعه شناسانه،‌ می توان دو ویژگی (ثبات وجهانی بودن) حقوق بشرراتأمین کند.

دیگاه اسلام که مبتنی بر فطرت است،

ب- تازمانیکه نظام های حقوقی به برداشتی واحد از جهان وانسان نرسند، تعریف جامع ومانع مورد اتفاق ازحقوق بشردستیافتنی نیست. باید فرهنگ سازی جهانی شود.

بند3- تعریف پیشنهادی حقوق بشرعبارت از مجموعه حق های است که از سوی مقام باصلاحیت در راستای کمال انسان، ازآن جهت که انسان است، وضع وتضمین شده است؛

بند4- آثارتعریف وامتیازات

الف- حقوق وامتیازات انسانی :درنظام حقوقی، بااعتراف به استعدادهای طبیعی وقابلّیت افراد انسانی وبا اتّخاذ تدابیرلازم برای برخوردارساختن این افراد ازامکانات ضروری برای زندگی شایسته، شناسایی ووضع قواعد مربوط به حقوق وامتیازات انسان وسامان دهی آن به ترتیب ذیل مورد توجّه است.

ب-حقّ حاکمیّت انسان برامور خویش

این حقّ، همانگونه که قبلاً به آن شاره شد، عبارت از ابتکاری عمل انسان در بکارانداختن استعدادهای خویش، بدون ضرورت دخالت دیگری،خصوصاً دولت،می باشد. دراین صورت، فرد عیناً آنچه را که اراده کند می تواند انجام دهد، فکرکند، آنچه را که می خواهد ابزار نماید وباهرکه می خواهد گرد هم آید، بدون آنکه نیازی به دخالت دیگرباشد.

این نوع حقّ،ازنظرذاتی، برای هریم ازافراد، همانگونه که درتعریف سیاسی بدان اشاره شد،موصوف به «آزادی- استقلال» است وبرای دیگرافراد وجامعه، باالزام به تضمین عدم مداخله نسبت به آن،لازم الاحترام می شود.امّا،درعمل، این تجربه همواره وجود داشته است که هم افراد وهم دولت، بامداخلات ناروا وتجاوزات خود،حقّ مذکور را مخدوش ساخته اند. دراین دوصورت ازیک سو،حقّی به نام «حقّ دادخواهی» درمقابل تجاوزات فردی وازسوی دیگر،حقّ دیگری به نام «آزادی- مقاومت» درمقابله باتجاوزات دولت جلوه منطقی به خود می گیرد.

درمورد «آزادی – مقاومت» درمقابل حکومت، چنین ادّعا می شود که این اصطلاح تا حدودی کهنه شده است، زیرا، باوجود نظام های مردمسالاری،دیگرمانند گذشته نمی توان دولت را به منزله دشمن تلقّی نمود تا درمقابل آن مقاومت بشود.البتّه،درزمان حاضر نیز جامعه بشری شاهد مبارزات مردمی برای احیای حقوق تضییع شده خود درمقابل حکومت های اقتدارگرا می باشد.

ج- حقّ برخورداری انسان ازامکانات زندگی

باوجود تأکید براستقلال فردی وحقّ آزادی درحاکمیّت برامورخویش، باید توجّه داشت که نیازهای انسان بسیارفراوان است؛ به ترتیبی که هیچکس قادر نیست به تنهایی آنها را برآورده کند. درزندگی اجتماعی، تأمین همه نیازها ازطریق همکاری متقابل ومبادله استعداد های فعال درروابط فردی واجتماعی میسّراست. ازطرف دیگر،تأمین پاره ای ازنیازها فراترازامکانات ناشی ازمبادله استعدادها ونیازمند نهادهای توانمند اجتماعی است که حکومت،درمقابل مسؤول ومتصدّی این نهادها، اینگونه نیازها را برآورده می کند.استحقاق افراد به تأمین این نیازها اصطلاحاً«حقّ- مطالبات» نامیده می شود.بااین فرض،برعکس فرض اوّل(آزادی- استقلال وعدم مداخله) دقیقاً مداخله دولت، به نمایندگی ازطرف جامعه،ضروری می شود. حقّ برتأمین معاش، حقّ حدّ اقل درآمد، تأمین اجتماعی یا امکانات آموزشی ازجمله این حقوق به شمارمی رود.

د- ساختارحقوقی حقوق وامتیازات انسان

دردوفرض منطقی عدم مداخله، دربرخورداری افراد ازحقوق وآزادی ها، این مطلب قابل طرح است که جامعه برای تسهیل حاکمیّت افراد براعمال خویش، ناگزیر ارمداخله خواهد بود. زیرا مثلاً، این جامعه است که باتحول پاسپورت امکان مسافرت افراد را فراهم می نماید، گواهی ثبت تشکیل یک سند وتشکّل های سیاسی را برای دفاع ازحقوق وحیثیّت انسان ها صادر می کند وامکانات عمومی را برای ترخورداری ازحقوق مستقل دراختیارشهروندان قرارمی دهد.امّا مداخله جامعه صرفاً درجهت تسهیل وایجاد نظم برای برخورداری ازاین آزادی هاست.

بااین اوصاف، می توان پنداشت که بین حقوق انسان درحاکمیّت براعمال خویش و حقّ – مطالبات اوتحت عنوان مشترک آزادی های عمومی ساختار حقوقی مشترکی اینجاد شود که براساس آن، نقش دولت نسبت به مورد اوّل فرعی ونسبت به مورد دوم اصلی واساسی خواهد بود.امّا،باید توجّه داشت که درهم آمیختن حقوق مذکور دریم مفهوم می تواند دولت را برحقّ مسلّم افراد درحاکمیّت راعمال خویش مسلّط نماید.

بند5- تضمین حقوقی حقوق بشر

بااعتراف به حقوق یادشده انسانی، قواعد حقوقی همزمان درمقابل تبیین وتضمین حقوق بشر خواهد بود.

بند6- قواعدحقوقی تبیین کننده حقوق بشر

حقوق موضوعه همراه باشناسایی حقوق وآزادی های انسانی، به صورت قواعدی متظاهر می شود که ایجاد حق وتکلیف می کند. ابتکارعمل تدوین این قواعد نوعاً باقانونگذاراست که بدین وسیله، راه را بردخالت دولت وافراد به این حقوق می بندد. امّا،این اقدام کافی به نظرنمی رسد؛ زیرا،ممکن است قانونگذار خود، دروضع قواعد،عرصه را برحقوق وآزادی های مشروع تنگ کند.برای رفع هرگونه اشکال احتمالی، درنظام های مردمی ،ابتکارعمل تضمین هرچه بیشترحقوق  وآزادی ها، به قانونگذاراساسی سپرده می شود؛بدین ومعنا که برتری قانون اساسی برمجموعه زمامداران ونهادهای سیاسی انتصابی وانتخابی، موجب برتری اصول حقوق بشرنیزخواهدبود.بدین ترتیب، حتّی قانونگذار، باادّعای نمایندگی مردم وبامطرح کردن عناوینی همچون نظم وامنیّت، حقّ تعرّض به این حقوق برتررانخواهد داشت.

بند7- نظام حقوقی تضمین کننده حقوق بشر

نقطه بارز نظام حقوقی حقوق بشر انجاد تدابیر حمایتی استحکام بخشی است که می تواند درقلمروبین المللی وداخلی قابل اعمال باشد.

 

الف- قلمروبین المللی :درقلمروبین المللی ، حمایت های بین الدّولی هنجاری(منشورجهانی حقوق بشر) ونظارتی(کمیسیون ها وکمیته های حقوق بشر) ومستقل (همچون عفوبین المللی) مجموعاً می تواند گامی مؤثّری برای توسعه وتضمین حقوق بشرباشد.

ب- قلمرو داخلی :درقلمرو داخلی نیز، تضمیناتی همچون مسؤولیت رائس جمهورها برای اجرای قوانین اساسی کشورها،سوگند آنان برای تضمین حقوق ملّت شان وهمچنین  درداخل پشتبانی ازحقوق فردی واحیای حقوق عامّه وگسترش عدل وآزادی های مشروع(آزادی مطبوعات،تأمین اجتماعی، امنیّت قضائی)حمایت های صورت می گیرد.

نتیجه گیری

باتوجه به مباحث فوق می توان چنین نتیجه گرفت درتمامی تعاریف فوق یک سری حقوق وامتیازاتی مدنظراست که جزء لاینفک شخصیت انسانی  را تشکیل میدهد.

هدف ازتعریف شناساندن حقوق انسان برای برقراری وصلح امنیت جهانی کمکی کرده باشند وباعدالت همگامی کنند.

درهمه تعاریف : تعریف فلسفی حقوق بشر، هستی شناختی حقوق بشر،جامعه شناسی حقوق بشر،سیاسی حقوق بشر،اعلامیه جهانی ازحقوق بشر،حقوق بشر دررویکرد دینی ، حقوقی حقوق بشر یک چیزی مشترک همه آنهااست فکرجهانی وشمولیت همه افراد بشرخواهد بود درتعاریف یادشده دنبال، رشد وتعالی ،کمال انسانی هستند.

درهمه تعاریف مذکورانسان موضوع تعریف قرارگرفته است.همچنان دوستدارعدالت اند وازبی نظمی وضایع شدن حقوق انسان اعلام بیزاری می کنند.

ناگفته نماندکه برای رسیدن به یک تعریف واحد همه جانبه نیاز به فرهنگ سازی واندیشه سازی وخلق جهان بینی واحد نیازاست.

 

 

 

منابع

1-    روم، آیه 30.

2-    الحسینی الجرجانی الحنفی،علی بن محمدبن علی،التعریفات،القاهره،چاپ اول،2007

3-    منطق مظفر،

4-    کاتوزیان، ناصر، مقدمۀ علم حقوق ومطالعات در نظام حقوقی ایران ، تهران: انتشارات1374

5-    انصاری، مسعود، طاهری، محمدعلی، دانش نامۀحقوق خصوصی، ج اول، تهران، جنگل، جاودانه 1388.

 

6-    هاشمی، سید محمد، حقوق بشر وآزادیهای اساسی، تهران، نشرمیزان،1384

 

7-    محمد حبیبی، مبانی نظری حقوق بشر،مجموعه مقالا دومین همایش بین المللی حقوق بشر، قم،دانشگاه مفید،مرکز مطالعات حقوق بشر،1384

8-    مهدی ابوسعیدی، حقوق بشر وسیر تکاملی آن در تاریخ غرب،تهران انتشارات آسیا،چاپ دوم،1345

9-    ــــــــــــــــــــــــ ، حقوق بشر وسیر تکاملی آن در تاریخ غرب،تهران انتشارات آسیا،چاپ دوم،1345

10-عمید زنجانی، عباسعلی،مبانی حقوق بشر دراسلام ودنیای معاصر،تهران،مجد،1388

11-اعلامیه جهانی حقوق بشر، مقدمه

12-سلیمی،عبدالحکیم،درس نامه حقوق بشرازدیدگاه اسلام،قم، مرکز بین المللی ترجمه ونشرالمصطفی(ص)،1392

13-ــــــــــــــــــــــــــ،درس نامه حقوق بشرازدیدگاه اسلام،قم، مرکز بین المللی ترجمه ونشرالمصطفی(ص)،1392

14-هاشمی،سیدمحمّد، حقوق بشر،تهران نشرمیزان ،1384

 

 


نظرات شما عزیزان:


پيوندها



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 17
بازدید کل : 43544
تعداد مطالب : 40
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 1


خبرنامه وبلاگ:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید


Show all


First menu

Second menu

Third menu

Fourth menu

Fifth menu